سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خسته دل - حاصل عمر
  •   درد مردم نان نیست!!!
  • رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله :الفَقرُ فَقرُ القَلبِ
    پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :فقر (حقیقى) ، فقر دل است .

    الإمامُ علیٌّ علیه السلام:فَقرُ النَّفسِ شَرُّ الفَقرِ
    امام على علیه السلام :فقر نفس ، بدترین فقر است .

     

    آن قَدَر غصه ی بی نانی مردم خوردم ...
    که فراموشم شد ...
    کودک همسایه !
    از چه رو خندان نیست !!
    و کسی گفت آرام ...
    درد ِ مردم ... نان نیست
    !!
    ایمان نیست
            ایمان نیست
                    ایمان نیست...



  • نویسنده: خسته دل(شنبه 86/11/27 ساعت 5:7 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   !؟!؟!؟!؟
  • الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لَیسَ العَجَبُ مِمَّن نَجا کیفَ نَجا ، وأمّا العَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیفَ هَلَکَ مَع سَعَةِ رحمةِ اللّه ؟!

    امام سجّاد علیه السلام :از این که کسى نجات یافته تعجّب نیست ، بلکه تعجب از هلاک شده است که چگونه با وجود رحمت گسترده خداوند هلاک گشته است ؟!

    ای دل چه اندیشیـــــــده ای در عذر ان تقصیـــــــر ها

    زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفــــــــا

    زان سوی او چندان کرم زین سوخلاف و بیش و کــــم

    زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطــــــا

    زین سوی تو چندین حســـد چندین خیال و ظن بـــــد

    زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا

     



  • نویسنده: خسته دل(جمعه 86/11/19 ساعت 9:51 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   شکریست با شکایت!!!!
  • زان یار دلنوازم ، شکری است با شکایت
    گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
    بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم 
    یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
    رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس 
    گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
    در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
    سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
    چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
    جانا روا نباشد، خونریز را حمایت
    در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
    ‌از گوشه ای برون آی ، ای کوکب هدایت
    از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
    زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
    ای آفتاب خوبان ، می سوزد اندرونم
    یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت
    این راه را نهایت صورت کجا توان بست
    کش صد هزار منزل ، بیش است در بدایت
    هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
    جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
    عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ
     قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت


  • نویسنده: خسته دل(شنبه 86/10/22 ساعت 8:2 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   ای دل اندر بند زلفش ز پریشانی منال
  • پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : همانا پیروزى با صبر همراه است و گشایش با گرفتارى . راستى که با هر دشوارى آسانى است.

     

    باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش؛                       

                            بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش.

      ای دل اندر بند زلفش ز پریشانی منال؛                        

                       مرغ زیرک چون به دام افتاد،تحمل بایدش.

     

    امام صادق علیه السلام - خطاب به‌‏یکى از اصحاب خود - : ما صابریم امّا شیعیان ما از ما صابرترند . عرض کردم : فدایت شوم ، چگونه مى‏شود که شیعیانتان از شما صابرتر باشند ؟ فرمود : چون ما بر آنچه مى‏دانیم صبر مى‏کنیم و شیعیان ما بر آنچه نمى‏دانند صبر مى‏کنند .



  • نویسنده: خسته دل(جمعه 86/10/7 ساعت 10:28 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   سکوت مصلحتی!!؟؟
  • پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : پس از من فتنه‏ءهایى همچون پاره‏ هاى شبِ تار امّتم را فرا پوشاند ، چندان که آدمى بر اثر آنها ، شب مؤمن باشد و روز کافر ، روز مؤمن باشد و شب کافر.مردمانى‏دین‏ خود را به ‏اندک متاعى‏از دنیا مى‏فروشند.

    چو غنچه لب فرو بستم ، زمان تزویر است
    طلوع صبح سعادت ز بند شبگیر است
    « سکوت مصلحتی!؟»چارهء زمانه نبود
    فغان که عدل و عدالت اسیر تکبیر است
    شکایتی نکن ای دل در این خموشی جان
    که روشنای حقیقی ز دست زنجیر است
    چه ها که بر سر ما رفت و جای گفتن نیست
    ز دست فتنه چه گویم نه جای تفسیر است
    در این سکوت مروت ، در این بهار خزان
    دگر رهایی انسان به تیغ شمشیر است
    سرود هستی ما را خمار مستی برد !
    نگو که این همه عصیان ز دست تقدیر است
    ز بزم دل سیه هان جام روشنایی نیست
    که آب روشن اینان عصارهء قیر است
    نشاط نغمه نباشد ز قلب مهدی ما !
    سکوت مبهم دریا هوای تکفیر است



  • نویسنده: خسته دل(دوشنبه 86/9/12 ساعت 3:35 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
  • الإمامُ العسکریُّ علیه السلام : إذا نَشِطَتِ القُلوبُ فَأودِعْها (فَأودِعُوها)، وإذا نَفرَت فَوَدِّعُوها .

    امام عسکرى علیه السلام : هر گاه دلها به نشاط آمدند ، به آنها امانت بسپارید و هر گاه پشت کردند ، با آنها بدرود گویید .

    اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
    کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
    دلم برای خودم تنگ می شود آری:
    همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
    نشد جواب بگیرم سلام هایم را
    هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
    چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را
    اشاره ای کنم ، انگار کوه کن بودم
    من آن زلال پرستم در آب گند زمان
    که فکر صافی آبی چنین لجن بودم
    غریب بودم ، گشتم غریب تر اما:
    دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم



  • نویسنده: خسته دل(شنبه 86/8/26 ساعت 6:10 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   از کفم رها!!!!!!!!!!!!!!!
  •  

    از کفم رها شد قرار دل
    نیست دست من اختیار دل

    هیز و هرزه‌گرد، ضد اهل درد
    گشته زین در آن، در مدار دل

    بی‌شرفتر از دل مجو که نیست
    غیر ننگ و عار، کار و بار دل

    خجلتم کشد پیش چشم از آنک
    بوده بهر من در فشار دل

    دل به هر کجا رفت و برنگشت
    دیده شد سفید ز انتظار دل

    عمر شد حرام، باختم تمام
    آبرو و نام، در قمار دل

    بعد از این ضرر، ابلهم اگر
    خم کنم کمر زیر بار دل

    هر دو ناکسیم گر دگر رسیم
    دل به کار من، من به کار دل

    داغدار چون لاله‌اش کنم
    تا به کی توان بود خار دل

    همچو رستم از تیر غم کنم
    کور، چشم اسفندیار دل

    خون دل بریخت از دو چشم من
    خوشدلم از این انتحار دل

    افتخار مرد در درستی است
    وز شکستگی است اعتبار دل

    عارف این قدر لاف تا به کی
    شیر عاجز است از شکار دل




  • نویسنده: خسته دل(شنبه 86/8/12 ساعت 1:11 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   رفیق نا رفیق
  • الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : لا تَکونُ الصَّداقَةُ إلّا بِحُدُودِها ، فَمَن کانَت فیهِ هذهِ الحُدودُ أو شَی‏ءٌ مِنهُ ، وإلّا فلا تَنسِبْهُ إلى‏ شَی‏ءٍ مِن الصَّداقَةِ ، فَأوَّلُها : أن تکونَ سَرِیرَتُهُ‏وعَلانِیَتُهُ‏لکَ واحِدَةً ،والثانیةُ :أن یَرى‏ زَینَکَ زَینَهُ ، وشَینَکَ شَینَهُ ، والثالثةُ : أن لا تُغَیِّرَهُ علَیکَ وِلایَةٌ ولا مالٌ ، والرابعةُ : لا یَمنَعُکَ شَیئاً تَنالُهُ مَقدُرَتُهُ ، والخامسةُ - وهی تَجمَعُ‏هذهِ الخِصالَ - : أن لا یُسلِمَکَ عِندَ النَّکَباتِ .

     

     

    امام صادق علیه السلام : دوستى مرزهایى دارد که هرکس همه یا برخى از آنها را داشته باشد ، دوست است وگرنه او را اصلاً دوست مشمار : نخست این که ظاهر و باطنش با تو یکى باشد ؛ دوم این که آبروى تو را آبروى خودش داند و عیب و بى‏آبرویى تو را عیب و بى‏آبرویى خودش ؛ سوم این که مال و منصب او را نسبت به تو عوض نکند ؛ چهارم این که هر کمکى از دستش برمى‏آید از تو دریغ نکند و پنجم، که در بردارنده همه این خصلتهاست، این که در هنگام گرفتاریها تو را تنها نگذارد .



  • نویسنده: خسته دل(جمعه 86/8/4 ساعت 2:27 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   تو و این ادعا خدا نکند
  • امام على علیه السلام : خداوندا ! به تو پناه مى‏برم از این که ظاهرم در نگاه مردم نیکو باشد و باطنم ، که بر تو آشکار است ، زشت . و خود را ریاکارانه نزد مردم ، به چیزى که تو بهتر از من بدان دانایى ، بیارایم . پس ظاهرِ نکویم را براى مردم آشکار دارم و بدىِ کردارم را نزد تو آورم و بدین سان به بندگان تو نزدیک شوم و از خشنودى تو دور مانم .

    کیست  آن  بنده    کو  خطا  نکند
    تو  و این ادعا   خدا  نکند
    عاشقی  ناید  از هوسناکان
    هر  علف   کار  کیمیا  نکند
    دل  پریشان  شود   بگو  تا  زلف 
    بر سرشانه ها   رها  نکند
    نازک  آن  خواجه ی  خدا جو را
    که  گهر   بخشد   و ریا  نکند
    کوس  تقوا  مزن  که  نیرنگ  است
    مرد  پرهیز   ادعا  نکند
    از ره  آه  بی نوا  برخیز
    که اگر   برکشد   خطا  نکند
    آنکه   را چشم   معرفت   بازست
    دفع  موسی  به  اژدها  نکند
    رهنورد   ره  صلاح و  فلاح
    به  ملامتگر   اعتنا  نکند
    آنکه  در  مردنش   حیات  بود
    دل بدین   زندگی  رضا نکند
    حال   قارون   اگر  کسی   داند
    تکیه  بر  قدرت طلا   نکند
    دل درویش  را  بدست  آور 
    که  اگر  بسکند  صدا  نکند
    حیله  گر   چون  نماز   بگذارد 
    جرم  باشد   اگر  قضا  نکند
    هنر  دشمنان  ملامت  ماست
    از حسد   این هنر   چرا  نکند

    مهدی سهیلی



  • نویسنده: خسته دل(یکشنبه 86/7/22 ساعت 11:12 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   نگو کفر است
  • نمی خواهم خدایم بیکران باشد
    نمی خواهم عظیم و قادر و رحمان
    نمی خواهم که باشد این چنین آخر
    خدا را لمس باید کرد.
     
    نگو کفر است
    خدا را می توان در باوری جا داد
    که در احساس و ایمان غوطه ور باشد
    خدا را می توان بوئید
    و این احساس شیرینی است
     
    نگو کفر است
    که کفر این است
    که ما از بیکران مهربانیها
    برای خود
    خدایی لامکان و بی نشان سازیم
    خدا را در زمین و آسمان جستن
    ندارد سودی ای آدم
    تو باید عاشقش باشی
    و باید گوش بسپاری
    به بانگ هستی و عالم
    که در هر خانه ای آخر خدائی هست
     
    نگو کفر است
    اگر من کافرم، باشد
    نمی خواهم  خدایا زاهدی چون دیگران باشم
    نمی خواهم خدایم را
    به قدیسی بدل سازم
    که ترسی باشد از او در دل و جانم
     
    نگو کفر است


  • نویسنده: خسته دل(یکشنبه 86/7/8 ساعت 4:25 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

    <      1   2   3   4   5   >>   >
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 208589
    بازدید امروز : 4
    بازدید دیروز : 35
  •   پیوندهای روزانه

  • کشکول جوانی [355]
    صبر جمیل [320]
    نیمه پنهان گل سرخ [335]
    پیام گل سرخ [227]
    دم مسیحائی [251]
    «روزی تو خواهی آمد» [361]
    شیعه مذهب برتر [282]
    دسته کلید [216]
    سوزن بان [265]
    «عشقی» [321]
    بر بساط نکته دانان... [294]
    سوالهای منتظر جواب [280]
    آخوندها از مریخ نیامده اند [318]
    لبگزه [228]
    [آرشیو(14)]


  •   مطالب بایگانی شده

  • بهمن ماه85
    اسفند ماه85
    فروردین ماه 86
    اردیبهشت ماه86
    خرداد ماه 86
    تیر ماه 86
    مرداد ماه86
    شهریور ماه 86
    مهر ماه 86
    آبان ماه 86
    آذر ماه 86
    دی ماه 86
    بهمن ماه 86
    اسفند ماه 86
    فروردین ماه 87
    خرداد ماه 87
    مرداد ماه 87

  •   درباره من

  • خسته دل - حاصل عمر
    خسته دل
    حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو.....با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم!!!!

  •   لوگوی وبلاگ من

  • خسته دل - حاصل عمر

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • چهارم شخص مجهول
    اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی،

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من



  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو